جوک های خنده دار
دیشب جاتون خالی داشتم یه لواشک ترش وخوشمزه میخوردم
انداختمش تو رب انار
اینقد ملچ ملوچ کردم
یه تیکه ترشش رفت لای دندونم خیلی ترش بود
بعدش یه آلوچه ترش،نمک زدم شور شد خیلی ملس وخوشمزه شد
.
.
.
مدیونید اگه فکر کنید خواستم دهنتونو آب بندازم
زنگ خونه رو دیشب ساعت 3 زدن...
برداشتم میگم :کیه؟؟؟
یکی بلند داد زد: حاااااااااااااااااااامد پهلاااااااااااااااااانه
گوشیه دوس دخترمو گرفتم رفتم تو مخاطبینش گفتم رضا کیه گفت دوست اجتماعی، گفتم جواد کیه گفت همکلاسی کلاس زبانم، گفتم علی کیه گفت حکم داداشمو داره، گفتم سعید کیه گفت آدم یه همکلاسی که نداره
گفتم آرزو کیه؟؟؟؟؟
گفت: تویی گذاشتم مادرم شک نکنه
تو رو آرزو نکردم
.
.
.
این یعنی نهایت عقل
خیلی چیزا هست تو دنیا که نباید آرزو کرد
ﺭﻓﺘﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺳِﻜﺴﻜﻪ ﺍﻡ ﺑﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﺩ !!
.
.
.
ﻧﺎﻣﺮﺩ ﯾﻚ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻧﺸﻮﻧﻢ ﺩﺍﺩ !
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺳِﮑﺴﻜﻪ ﺍﻡ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻣﺪ ....
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻩ !!!
یک معمای خیلی جالب:
سه تابچه تو خونه بودن
اولی عشق نام داشت
دومی محبت نام داشت
و سومی دوستت دارم بود
یک روز پدرشان عشق و محبت رابه بازار برد
حالا بگو کی خونه مونده؟؟؟؟
نشنیدم بازم بگو؟
واقعاً؟!!!!!
ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ ﻭﻗﺘﻲ "دوس دخترت" ﺧﻴﻠﻲ خوب ﻮ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ و خوش اخلاق ﺷﺪﻩ
.
.
.
ﺑﻬﺶ ﺗﺎﻓﺖ ﺑﺰﻧﻲ ﻫﻤﻮﻧﺠﻮﺭ بمونه...هعییی کاش...
ﻭﺍﻟﻠﻪ ﮔﯿﺮﮐﺮﺩﻡ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ .....
.
.
.
ﺑﺮﻡ ﻏﺰﻩ ﮐﻤﮏ ...
ﯾﺎ ﺑﺮﻡ ﻋﺮﺍﻕ ؟
ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﻡ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ
ﺩﺍﻋﺶ ...
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺣﺰﺏﺍﻟﻠﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ
....
....
ﺁﺧﺮﺵ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﻡ دبي ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ !
به مامیم میگم :شام چی داریم؟
میگه :آنچه گذشت...!
میگم :غذای جدیده؟
میگه :عارع...
میگم :خوحالاچیاداره توش، واسه سلامتی خوبه؟
میگه :هرچی تواین هفته پختمو کوفت نکردی قاطی کردم دوتا تخمرغم زدم و مث کتلت سرخش کردم!
اگه اینم کوفت نکنی فرداشب پس ازسالها داریم..
من هروقت خیلی خوشحال میشم
وسطش یکم فک میکنم ببینم کجای کار میلنگه که من انقدر خوشحالم؟
اصولا باید یه ضدحالی باشه توش،
نمیشه همینجوری که
پسرک توی تاکسی
یِ شکلات درآورد و خوردو بعد یکی دیگه پشت بندش یکی دیگه مردی که کنارش نشسته بود گفت :
این همه شکلات برای دندونات مضره
پسرک جواب داد :
بابا بزرگم 135 سال عمر کرد ، مرد گفت : با شکلات ؟
پسرک گفت : نه !!
بابا بزرگم فقط سرش تو کار خودش بود نه دیگران
ﻣﺮﺩﯼ ﺗﺨﻢ ﻋﻘﺎﺑﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻻﻧﻪ ﻣﺮﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺷﺪ
ﺟﻮﺟﻪ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ
ﺳﭙﺲ ﭘﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻓﺖ
.
.
.
ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ ﮔﻨﺪ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎ !!
:: موضوعات مرتبط:
طنز ,
,
:: برچسبها:
جوک ,
جوک های جدید و بامزه ,
مطالب جالب ,
جوک های زیبا ,
جوک های خنده دار ,
جوک های جدید ,
جوک های فیسبوکی ,
لطیفه ,
لطیفه های زیبا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 696
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1